آرسامآرسام، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

قند عسل مامان

پارک ملت

1393/4/30 8:51
نویسنده : مامان ملی
193 بازدید
اشتراک گذاری

نوروز سال 92 من و تو به همراه بابا مهران یک روز عصر رفتیم پارک ملت . تو خیلی دوست داشتی و تند تند می رفتی .رفتیم کنار دریاچه که پرنده ها و رو ببینی از اون اول دماغت رو گرفتی و گفتی اینجا بو می یاد . آخه تو از کوچیکیت خیلی به بو حساس بودی .
 

 از کنار استخر اومدیم به طرف جای نگهداری پرنده ها و حیوانات کلی پرنده خوشگل اونجا بود  هر چی صدات کردم دماغت رو گرفتی و گفتی اه اه بو می دن مامان از اینجا بریم خلاصه اصلا نموندی تا حیوونها ر ببینی .بعدش رفتیم سراغ تاپ و سرسره و تو کلی  بازی کردی

. توی راه یه قطار قدیمی بود  که تو از اون  بالا می رفتی و بازی می کردی البته او ن هم کمی بوی روغن می داد و باز تو دماغت رو می گرفتی

تو عاشق توپ بازی بودی ولی ما توپ برای تو برنداشتیم فقط اسکوترت رو با خودمون برده بودیم وقتی که داشتیم برمی گشتیم توی راه یه خانواده بزرگ که شاید بیشتر از 30 نفر بودند با هم اومده بودن پارک . تقریبا 15 تا 17 نفر پسر بودند از 7 -8 ساله تا ...همه سن و سالی بودن  داشتن فوتبال بازی می کردن تو وایسادی و گفتی می شه بگین من برم با هاشون بازی کنم خوب من و بابا هم خجالت میکشیدیم بگیم خلاصه بابا رفت و گفت تو وبابا هم رفتین تو بازی . تو آنقدر هیجان داشتی و تند دنبال توپ می دویدی که نگو اولش گفتن 5 دقیقه بازی می کنه می ره بذار بازیش بدیم بعد دیدن نه تو خیلی سیریش هستی حدوداً نیم ساعت با اینها فوتبال بازی کردی .طفلکها بازی خودشون ول کرده بودن همه با تو بازی می کردن . خانم هاشون هم همه قربون صدقه ات می رفتن خلاصه  ازشون جدا شدیم و من کلی تشکر کردم بابت بازی با تو این هم عکسهای اونجایی که تو بازی می کردی .

قربون اخم های زیبات برم عزیزم

اونجا به خاطر عید دم در پارک یه هفت سین بزرگ درست کرده بودند . با یک قهوه خونه

یه دونه شهر فرنگ هم گذاشته بودن

و در حال خوراکی خوردن

تو خیابون هم کلی تخم مرغ های رنگارنگ گذاشته بودند.

آخرش هم اومدیم کنار بازار صفویه و از اون بستنی دستگاهی های خیلی خوشمزه و بزرگش گرفتیم که  تو خیلی دوست داشتی گلم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)