آرسامآرسام، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

قند عسل مامان

اولین سفر آرسام

1392/4/31 11:14
نویسنده : مامان ملی
1,307 بازدید
اشتراک گذاری

برای اولین بار بعد از به دنیا اومدنت روز دهم اردیبهشت سال 1389 به شمال رفتیم (چون تو نیمه دوم سال به دنیا اومدی و در فصل سرما تا اون موقع ما هیچ کجا نرفته بودیم )من و تو بابا مهران و سحر با هم رفتیم خونه تینا آخه اون موقع تینا تو شهر شهسوار دانشجو بود و ما به خونه تینا جون رفتیم . توی راه تو خیلی پسر گلی بودی و من و خیلی اذیت نکردی توی این سفر ما اول رفتیم خونه تینا و2 روز اونجا بودیم و همه جا رو گشتیم وفرداش رفتیم سرو لات رستوران خاور خانم نهار خوردیم و کلی عکس گرفتیم این هم چند تا از عکسهای خوشگللت گلم  

 

اینجا جلوی رستوران خاور خانم وقتی داشتیم ازت عکس می گرفتیم مردم کلی ازت عکس گرفتن یه آقایی بود با یک دوربین حرفه ای اومد و از من اجازه گرفت که از تو چند تا عکس بندازه من هم بهش اجازه دادم ولی گفتم نباید عکس های تو رو به کسی یا جایی بده  خلاصه اون روز برای خندوندنت و عکس گرفتن از تو سحر کلی برات شعرهای چیه و چرا رو خوند مثل (آهویی دارم خوشگله فرار کرده زدستم ) تا سحر این شعرهارو می خوند تو از خنده قش می کردی

 

الهی قربون این اشکات برم عشقم

 

 

بعد از سرو لات به تله کابین رامسر رفتیم البته نه بالای کوه همون جا تو محوطه و یه سر رفتیم ایران کتان و بعدش هم رفتیم خونه عمو شهرام و خاله مرجان . تو حیاط عمو شهرام یه درخت بزرگ گل عروس خیلی خوشگل بود که کنارش برات کلی عکس گرفتیم این هم چند تا از عکسهات عسلم

من قربون اون شکل و قیافه زیبا برم عشقم

 قربونت برم با جذبه اخموی من

این کلاهت رو خیلی دوست داشتم هنوز به دنیا نیومده بودی تقریبا 7 ماهه بودم یه روز با خاله مریم و خاله مژگان رفتیم خیابون ثنایی و اونجا برات کلی لباس خوشگل و 3 تا کلاه خریدم که هر 3 تاشون هم خیلی خوشگل بودن و تو وقتی می ذاشتی رو سرت مثل ماه می شدی ولی این کلاهت رو خودم خیلی دوست داشتم و بهش می گفتم کلاه ببعی

قربون خودت و گل کنار گوشت برم من عزیز دلم

این هم یه عکس تو خونه عمو شهرام

بعد از خونه عمو شهرام اومدیم تینا رسوندیم خونه اش ما هم راه افتادیم که بیایم به سمت تهران  توی راه اومدیم تا دریا رو بهت نشون بدیم یه چند تا هم ازت عکس گرفتیم که مثل همیشه  زیبا افتادی گلم

کلا این سفر سفر خوبی بود و خیلی خوش گذشت  با تینا و سحر به یه رستوران فست فود رفتیم و با اینکه تو تازه 6 ماهه شده بودی کلی سیب زمینی سرخ کرده خوردی و کلی کیف کردی قربونت برم

یه عالمه عکس قشنگ دیگه تو این سفر برات گرفتم که دیگه گفتم اگه بخوام اینجا بذارم خیلی زیاد میشه  عزیزم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)